روح که نفخه خداوند جمیل است، زیبا و زیباطلب است، با زیبایی آشنایی دیرینه دارد و آن را راه رسیدن به اصل و وطن حقیقی خود میداند و با ارتباط با زیبایی واقعی، نه تنها آرام میگیرد، بلکه پیوند ناگسستنی خود را با خالق زیبا برقرار میکند.در این مقاله سعی بر آن است، با سیری در آیات و روایات، مصداقهای زیبایی، اعمّ از مادی و معنوی و ارتباط آنها با یکدیگر بررسی شود.
زیبایی، قرآن، عشق، زیباشناسی، فرهنگ، بهشتیان، مصداقها.
روح که نفخه خداوند جمیل است، زیبا و زیباطلب است، با زیبایی آشنایی دیرینه دارد و آن را راه رسیدن به اصل و وطن حقیقی خود میداند و با ارتباط با زیبایی واقعی، نه تنها آرام میگیرد، بلکه پیوند ناگسستنی خود را با خالق زیبا برقرار میکند.در این مقاله سعی بر آن است، با سیری در آیات و روایات، مصداقهای زیبایی، اعمّ از مادی و معنوی و ارتباط آنها با یکدیگر بررسی شود.
یبایی، قرآن، عشق، زیباشناسی، فرهنگ، بهشتیان، مصداقها.
در آموزههای دینی، روح نفخه ذات الهی است، خود را وابسته به او میداند و با هر موجودی که نشانی از او داشته باشد، انس و آرامش میگیرد، بهترین نشان الهی، صفت جمال است که ان اللّه جمیل.
در منظر معارف اسلامی، علاوه بر اینکه جهان تجلی زیبایی خداوند است، بلکه مصداقهایی بارز از زیبایی در صورت ماده و معنی معرفی شدهاند تا روح خداجو و زیبا آشنا، نه تنها احساس غربت نکند و راه وصول به اصل خود را فراموش ننماید، بله در عالم کدر و خشن ماده احساس لطافت و آرامش کند.
در این مقاله، ضمن معرفی گونههایی از مصداقهای زیبایی در نگاه آیات و روایات، به رابطه زیبایی مادی(محسوس)و غیرمادی (معنوی)به صورت گذرا پرداخته شده است تا هم میزان توجه معارف اسلامی به زیبایی معلوم شود و هم الگویی برای زیباطلبان عرصه هنر ارائه شود، تا با الهام گرفتن از آنها، با دیدی توحیدی به خلق آثار هنری بپردازند.
در فرهنگ زیباشناسی قرآن، علاوه بر زیبایی روحی انسان که خلیفه الهی است، به زیبایی جسمی و اندامی انسانها هم توجه شده است.در معارف قرآنی، به زیبایی زنهای دنیوی و زنهای بهشتی (حوریان)اشاره شده است.مثلا در مورد نهی طلاق و ازدواج مجدد فرموده است:«و لو اعجبک حسنهن»(احزاب، 51):گرچه زیبایی زنها موجب تعجب و خوشایند تو باشد.در این آیه، به زیبایی بعضی از زنها در حد تعجبانگیز اشاره شده است.در آیه دیگر، در مورد زنان بهشتی میفرماید:«فیهن خیرات حسان» (الرحمن، 71):در بهشت زنان زیبا که وجود آنها خیر است، وجود دارند.«و حور عین کامثال اللؤلؤ المکنون».(واقعه، 23):حوران چشم درشت و سیاه چشم(زیبا) چون مروارید.و آیات دیگری از این نمونه که در قرآن وجود دارند.
در فرهنگ قرآنی، علاوه بر این که زن به عنوان یکی از جلوههای زیبایی خلقت و حوری بهشتی معرفی شده، به جنبههای احساسی و عشقآفرینی او نیز توجه شده است. در حقیقت این نظریه مکتب جمال را تأئید میکند که:عشق زاییده زیبایی است و این زیبایی شوق به زندگی مشترک(ازدواج)و پیوستگی را که نهایت اشتیاق و با هم بودن است، برمیانگیزد.یعنی سهم زیادی از این تمایل مرهون زیبایی است.
در مورد زیبایی مردها در قرآن، سوره یوسف که به عنوان احسن القصص توصیف شده، جریان بریدن زنها دست خودشان را در مقابل مشاهده زیبایی حضرت یوسف، فرموده است:«فلما راینه اکبر نه و قطعن ایدیهن و قلن حاش اللّه ما هذا بشرا»(یوسف، 32): چون آن زنها یوسف را دیدند، او را فوق العاده بزرگ(زیبا)دانستند و دستهای خود را بریدند(بدون توجه)و با تعجب گفتند:پاک است خدا، این[یوسف]بشر نیست!
در حدیثی فرمود:«ان اللّه خلق آدم علی صورته»(رازی، 650): خداوند آدم را به صورت خود آفرید. به هر حال، انسان چه زن و چه مرد، یکی از مظاهر و مصداقهای زیبایی معرفی شده است.
یکی دیگر از مصداقهای زیبایی در قرآن، آسمانها هستند که با مناظر زیبا و پرجاذبه نیلگون و پر از ستاره خود، چشم هر زیباطلبی را مجذوب خود میکنند و به هنرمندان، درس هنرنمایی و زیباآفرینی میدهند: «افلم ینظروا الی السماء فوقهم کیف بنیناها و زینّاها»(ق، 6):آیا به آسمان بالای سرشان ننگریستهاند که چگونه آن را ساختیم و به زیبایی آراستیم؟
«انا زینا السماء الدنیا بزینة الکواکب»(صافات، 6):ما آسمان دنیا را زیبا نمودیم و با ستارهها تزئین کردیم.این آیات به این نکته جالب اشاره میکند که خداوند در ذات انسان غریزه زیباجویی و زیبایابی قرار داده و بهترین اثرهای هنری و زیبایی را به عنوان نسخه شبیه به اصل به وجود آورده است.آنگاه به این غریزه خفته هشدار میدهد که بنگرد و ضمن الگوگیری، به عظمت و خلاقیت هنرمندانه او پی ببرد.
در اندیشه زیباشناسی قرآن، حیوانات از مظاهر زیبایی در خلقت هستند که به زیبایی آنها اشاره شده است:«و لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون»(نحل، 6):برای شماست در آن زیبایی، هنگامی که صبحگاهان جانداران را به چرا میبرید و در شامگاهان آنها را به جایگاههای خود برمیگردانید.
علامه جعفری میفرماید:نکته بسیار قابل توجهی که در تذکر به این زیبایی وجود دارد، این است که زیبایی در حال دو نوع حرکت که جانداران به طور انفرادی یا دسته جمعی از خود نشان میدهند، محصول کیفیت حرکت آنها میباشد، حرکت صبحگاهی که به مراتع و دشتهای سرسبز میروند و حال پویندگی در ادامه حیات خود را بروز میدهند.و حرکت شامگاهی که برای استراحت و آرامش و دیدار و انس که با آشیانهها و بچههای خود انجام میدهند(جعفری، 125).
زیباییهای طبیعت مصداقهای زیبایی در منطق زیبانگری قرآن است که به مناظر زیبا و دلنواز آن اشاره کرده است:«و انزل لکم من السماء ماء فانبتنا به حدائق ذات بهجة»(نمل، 60):برای شما از آسمان آبی فرستادیم و به وسیله آن باغهای زیبا و سرور انگیز و بهجتآور رویاندیم. «انبتت من کل زوج بهیج»(حج/ 62):از هر جفتی نباتات و درختان بهجتانگیز و سرور انگیز و زیبا میرویاند.
زیباآفرینی رنگها از دیگر نمودهای زیبایی در فرهنگ زیباشناسی قرآن است.زیبایی رنگها چه به صورت فرد و چه به صورت ترکیب مورد توجه است.
«الم تر ان اللّه انزل من السماء ماء فاخرجنا به ثمرات مختلف الوانها و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها و غرابیب سود»(فاطر، 27): آیا ندیدی که خداوند فرستاد از آسمان آب را، پس بیرون آوردیم از آن میوههایی با رنگهای مختلف و زیبا و از کوهها نیز جادههایی آفریده شد، سفید و سرخ و رنگهای مختلف و گاه به رنگ کاملا سیاه.این نقاش چیرهدست با یک قلم و یک مرکب (آب)انواع نقشها را ابداع کرده است که بینندگان را مجذوب و شیفته خود میکند!در مورد رنگ زرد میفرماید:«قالو ادع لنا ربک یبین لنا مالونها، قال انه یقول انها بقره صفراء فاقع لونها تسر الناظرین»(بقره، 65):گفتند، بخواه از پروردگارت تا بیان کند رنگ آن گاو را؟گفت آن گاوی است زرد خالص که رنگش مسرور میسازد بینندگان را.«کانه جمالت صفر»(مرسلات، 34):به رنگ شتران زرد.
رنگ زرد نشاطآور است و چشمگیر، و رنگ سبز آرامش دهندهترین رنگها و علامت زندگی، رویش، صلح و جاودانی است.در قرآن به رنگ سبز توجه بیشتری شده و این رنگ از زیباییها و رنگهای لباس بهشتیان معرفی شده است.
«و یلبسون ثیابا خضرا من سندس»(کهف، 30):میپوشاند جامههای سبز از دیبای نازک.
«عالیهم ثیاب سندس خضر و استبرق»(دهر، 21):بر اندام بهشتیان لباسهایی است از حریر نازک سبز رنگ و از دیبای ضخیم.
از رنگ سبز به عنوان یک رنگ زیبا و دلنشین زیاد سخن به میان آمده است؛حتی تکیهگاهها بهشتیان با رنگ سبز معرفی شده است.
«متکئین علی رفرف خضر و عبقری حسان»(الرحمن، 76)تکیه میکنند بر بالشهای سبز و بساط قیمتی زیبا. و در روایات، به استفاده از رنگ سیاه و مشکی برای رنگ کردن موها، تأکید شده است؛برای جوان و زیبا نشان دادن انسان.
از منظر زیباشناسی قرآن، زیباییهای هستی چه طبیعی باشند و چه مصنوعات دست بشر، به خداوند نسبت داده شدهاند.چون آثار زیبای بشری برخواسته از روح زیباطلبی است که در انسان نهاده شده است که آن بعد الهی است.پس تمام زیباییها و مظاهر آن، مورد تأئید و تشویق قرآن هستند.اینکه آثار هنری و زیبایی در مسیر انحراف باشند، به حقیقت زیبایی ارتباطی ندارد.بلکه یک نوع سوء استفاده از هنر و زیبایی است که خیانت است و مورد مذمت و نهی قرآن است.
قرآن میفرماید:ما امکانات را در اختیار قرار دادیم تا شما مصنوعات زیبا را استخراج کنید.
«و هو الذی سخر البحر لتاکلوا منه لحما طریا و تستخرجوا منه حلیه تلبسونها»(نحل، 14):خداوند تسخیر کرد دریا را تا بخورید از آن گوشتی تازه و تهیه کنید لباسها و پوشاندنیهای زیبا.
در مورد شکل صورتهای ساخته شده در زمان حضرت سلیمان میفرماید:«یعلمون لو ما یشاء من محاریب و تماثیل و جفان کالجواب و قدور راسیات»(سباء، 14):اجنه برای سلیمان(ع)آنچه که از محرابها تمثالها و کاسههایی مانند حوضهها و دیگهایی بزرگ و ثابت میخواست، میساختند.منظور از محرابها به گفته طبرسی: جایگاههای عبادت بوده است و گفته شده است که قصرها و مساجدی بوده که مردم در آنها عبادت میکردند (طوسی، 8/328).
ابن عباس میگوید:اجنه برای سلیمان(ع)صورتهای پیامبران و پارسایان را در مساجد تصویر نمودند تا مردم به آنها تماشا کنند و به عبادت خداوند تشویق شوند(همان).پس میتوان گفت، آیه تأئیدی است بر آثار هنری ساخت دست بشر که برای تشویق و رسیدن به جمال مطلق الهی باشد.
«تتخذون من سهولها قصورا» (اعراف، 74):شما در زمینها قصرها میسازید.«و مما یوقدون علیه فی النار ابتغاء حلیه او متاع زبد مثله» (رعد، 17):و از آن فلزاتی که در آتش برای زینت آلات یا کالا ذوب میکنید. در این آیات، به آثار هنری زیبای بشری، از قبیل قصرها و زیورآلات و نقاشیها و صورتها اشاره شده است؛گرچه در تصویر صورتهای دارای روح، باید به فتوای مراجع عظام توجه کرد که در جای خود مورد بررسی قرار گرفته است.
زیباییهای معنوی و معقول، به دلیل سنخیت و نزدیکی با روح انسان، از عالیترین درجات پرجاذبه زیبایی مورد تأکید و تشویق دین هستند و در قرآن به آنها توجه خاصی شده است؛به مراتب بیشتر از زیبایی مادی.لذت از زیبایی معنوی، برای انسانهای صاحب کمال که از درک عقلانی و ایمانی بیشتری برخوردارند، قابل وصف نیست و انسانهای در راه مانده، از درک آنها عاجزند.در ذیل به نمونههایی از آنها اشاره میشود.
«فاصبر صبرا جمیلا»(معراج، 5):شکیبایی نما، شکیبایی زیبا. علامه جعفری میفرماید:چه بزرگ و زیباست آن روح که در برابر حوادث و انگیزههای بیاساس و غیرمنطقی خود را نمیبازد و تلخی صبر و بردباری، قیافه او را که مانند پردهای روی روحش کشیده است، درهم و برهمنکند و تبسم با عظمت او را مبدل به گرفتگی عبوسانه ننماید. تبسم در هنگام شکیبایی، گشادگی روانی در مقابل عوامل و انگیزههای کوبنده، همان زیبایی معقول است که هیچ تماشاگری را هر اندازه هم که تماشایش طولانی بوده باشد، سیر نمیکند.
حالت تحمل و بردباری در راه هدفهای والای زندگی، در برابر ناگواریها و ناملایمات، هیچگونه نمود نقاشی و ترسیمی و مناظر طبیعی ندارد، ولی از آن زیبایی برخوردار است که هرگونه زیبایی را معنی و محتوا میبخشد(جعفری، 127).
عقل یکی دیگر از مصداقهای زیبایی معنوی است که صاحب آن از جمال و زیبایی معقول برخوردار است.
امام حسن عسگری(ع)فرمود: «حسن الصوره جمال ظاهر و حسن العقل جمال باطن»(مجلسی، 1/ 23):زیبایی صورت جمال ظاهری است و زیبایی عقل جمال باطنی. «لا جمال ازین من العقل»(همان، 84):هیچ جمالی زیباتر از عقل نیست.فهم و بینش کمال، از موهبتهای زیبای الهی است که موجب سعادت و خیر و وصول به حقیقت و جذب زیباییها میشود. عقل اولین نعمتی است که خداوند خلق کرد.قال ابو عبد اللّه(ع):«ان اللّه خلق العقل و هو اول خلق» (کلینی، 1/23):خداوند عقل را خلق کرد و آن اولین مخلوق است. در همین حدیث، امام برای عقل 75 لشگر(خصلت)شمرده است که هر کدام به تنهایی یک زیبایی معنوی هستند.در حدیثی دیگر، امام صادق(ع)فرمود:«العقل الذی جعله اللّه زینه لخلقه»(همان، 33): خداوند عقل را زینت خلقش قرار داد.
در نگاه زیباشناسی دین، یکی از مظاهر و نمود زیبایی علم است.امام علی(ع)میفرماید:«العلم جمال» (غرر الحکم، 54):دانش زیور و زیبایی انسان است.
شاهکارهای شگفتانگیز رفتاری و صنعتی و هنرآفرینیها، از برکت وجود علم هستند و علم حیاتبخش است.علم لباس زیبایی است که بر اندام انسان پوشیده میشود و اعمال او را زیبا میگرداند و انتخابی زیباگرانه دارد.
اندیشه و نیت زیبا در اعمال و رفتار نسبت به خدا و هستی یکی دیگر از زیباییهای معنوی است.نیت زیبا حاکی از دید مثبت و زیباگرانه نسبت به جهان اطراف انسان است.
امام علی(ع):«حسن النیه جمال السرائر»(غرر و درر، 1/382)نیت خوب، زیبایی سیرتهاست.
ذوق و شهود و احساس زیباییجویی آدمی نمیتواند صحنه زیبای چشمپوشی از انتقام را ترسیم کند.آیا زیباتر از صحنه عفو و گذشت سراغ دارید.عفو و گذشت از انتقامجویی، چنان زیبا است که اگر حیات انسانی را نیاراید، او طعم هیچگونه زیبایی برونی را نخواهد چشید.امام علی(ع) میفرماید:«احسن افعال المقتدر العفو»(غرر الحکم):از زیباترین افعال قدرتمند، عفو و گذشت است.خداوند میفرماید:«فاصفح الصفح الجمیل»(حجر، 85):«با عفو و بخشش که زیباست از لغزشهای مردم درگذر.»
جدایی و مفارقتهای هدایتگونه از منحرفان و تبهکاران و صحنهها و مکانهایی که با روح الهی انسان سازگاری ندارند، جلوههایی از زیباییهای استقلال و اصالت روح زیباطلب انسان هستند که با این هجرت و جدایی، خود به دنبال اصلاح و ایجاد تغییر در طرف مقابل و کشانیدن او به زیباییهاست.
«و اصبر علی ما یقولون و اهجرهم هجر اجمیلا»(مزمل، 10):به آنچه میگویند بردبار باش و از آنان دوری گزین؛دوری و جدایی زیبا.
علامه جعفری میفرماید:روح چنین شخصی از نوعی زیبایی عالی برخوردار است که خود بیش از همه از آن زیبایی لذت میبرد این آرمان معقول نشاندهنده آن کمال زیباست که با وجود آمدن یک نفرت و انزجار، روح خود را مبدل به خزان نمیکند که هم طراوت و سرسبزی و شاخصارهای روح خود را از بین ببرد و هم روح آن کس را که از او جدا شده است(جعفری، 128).
توجه به جمال مطلق و لذت بردن از آن، هدف و نهایت عشقورزی است.شاید برای همه انسانها، رسیدن به این هدف، بدون مقدمه و واسطه ممکن نباشد، ولی میشود از مقدمات و مراتب نازل زیبایی شروع کرد و با استمداد از حس کمالطلبی، به مراتب عالی زیبایی یعنی به کمال مطلق رسید.بو علی سینا رابطه این دو را بدین صورت بیان کرده است:«اللّه هو جمال السرمدی و فی طبیعه الجمال تکون الرغبه فی الحب» (مشکواه، فصل 5/10):خداوند جمال دائم و نهایی است و در طبیعت زیبایی نهفته است که موجب رغبت و محبت به خداوند میشود.
بنابراین جمال مادی وسیله عروج است نه هدف.سیر و سلوک جمالی، مراحلی دارد که بایستی پله پله طی شوند.یکی از اصول مکتب جمال این است که زیباییهای مادی و زمینی و مجازی، نه تنها سزاوار عشقورزی هستند، بلکه اگر کسی از این پلها عبور نکند، به مقصد حقیقی نخواهد رسید.یعنی زیبایی مراتبی دارد.عدهای در زیباییهای مقدمی و محدود و ناقص توقف میکنند و عدهای دیگر از آنها میگذرند و به هدفهای عالی زیباییهای معنوی میرسند؛جایی که چهره و جمال الهی را مشاهده میکنند.در قرآن شریف، عشقورزی به زیباییهای دنیوی به عنوان وسیله، به رسمیت شناخته و تأئید شده است.یک نمونه از این عشقورزی مجازی و پسندیده بین زن و مرد است و در فرهنگ قرآن، قصه«آدم و حوا»و«یوسف و زلیخا» و«سلیمان و بلقیس»و عشقورزی به انسانهای دیگر، مثل عشق«یعقوب به یوسف»یا عشق«حوریان به مؤمنان»مطرح شده است.این عشقهای محسوس و مادی، نهایتا به عشق معنوی و به مرحله عشق الهی صعود میکنند.
از منظر قرآن، تمام زیباییهایی که در نمایشگاه طبیعت وجود دارند و زیباییهایی که محصول فکر و ذوق انسانی هستند، اگر فاسد نباشند، مثل زیباییهای معنوی به خداوند نسبت داده و به یک نقطه ختم میشوند.تمام این جلوههای زیبایی، در اطراف یک مرکز و اصل میچرخند.یوسف و زلیخا هر دو طالب جمالند، اما یوسف طالب جمال عقلی است و زلیخا خواستار جمال حسی.نه یوسف به بیراهه میرود و نه زلیخا، که هر کسی طالب یار است، چه هشیار و چه مست.ولی زلیخا در آغاز راه فقط همان جمال صوری را میبیند و یوسف در پایان راه، در حسن صورت قبول مینگرد.چون آنگاه چشم زلیخا بر مشاهده جمال ازلی گشوده شده است(ستاری، 171).
کلام و قلمی را که در جستوجو و تشنه زیبایی است، با کلام امامی که زینتبخش عابدان است، به پایان میرسانم:
و لا تحجب مشتاقیک عن النظر الی جمیل رویتک
خدایا!انسانهای مشتاق را از نظر به دیدار زیبایت محجوب و پوشیده مفرما.
آمین
1.ایزد گشسب، اسرار العشق
2.محمد تقی جعفری، زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام
3.رازی، مرصاد العباد
4.غرر الحکم
5.غرر و درر
6.جلال ستاری، در عشق زلیخا
7.محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه
8.محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، لبنان، بیروت، مؤسسه الوفاء
9.میبدی، کشف الاسرار
10.مشکوة، رساله عشق
11.طوسی، مجمع البیان
12.مناجات سوم از مناجات خمس عشر امام سجاد(ع)